loading...
دلداده
علی بازدید : 1866 جمعه 03 آذر 1391 نظرات (0)

پاشیده ای از هم چه کنم پا شدنت را ؟
بگذاشته ام لای عبایم بدنت را

آنقدر که در کام تو اسرار عطش بود
با خاتم خود مُهر نمودم دهنت را

محشر شود آن روز که در وادی محشر ؛
بر باد دهی یوسف من پیرهنت را !

با بال ملائک زره ات بافته بودم
ترسم که بدزدند نخی از کفنت را

تو « مهدی » یاران منی ؛ خیز ز جایت
هی چشم به راهم پسرم آمدنت را !

این شعر رو فاطمه(یاس) برامون فرستاده

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
سلام امیدوارم اهل شعر و شاعری باشید . ممنون می شم اگه شعری گفتید یا جایی دیدید برسونید به من تا تو وبلاگ به اسم شما نشون داده بشه . در ضمن بهترین مطالب وبلاگ رو در قسمت صفحات جداگانه هم قرار می دهم . نظر یادتون نره . یا علی مدد
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • لینک دوستان
    نظرسنجی
    چقدر شعر دوست دارید؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 238
  • کل نظرات : 238
  • افراد آنلاین : 5
  • تعداد اعضا : 18
  • آی پی امروز : 43
  • آی پی دیروز : 28
  • بازدید امروز : 75
  • باردید دیروز : 48
  • گوگل امروز : 5
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 353
  • بازدید ماه : 1,193
  • بازدید سال : 30,323
  • بازدید کلی : 967,199
  • کدهای اختصاصی