loading...
دلداده
علی بازدید : 1203 سه شنبه 01 فروردین 1391 نظرات (0)

یک:نوروز در روایات
۱-روایات موافق
الف:احادیث شیعه
ب:احادیث عامه
۲-روایات مخالف
الف:احادیث شیعه
ب:احادیث عامه
دو:اقوال
الف:مخالفان
ب:موافقان
سه:نتیجه


 نوروز در روایات اسلامی
دين جهانى، با آداب و سُنن ملّى چه رفتارى دارد؟ آيا آنها را كنار مى نهد و خود به ساختن آداب و رسوم تازه مى پردازد؟ يا آنها را تأييد مى كند و در كنار خويش مى نشاند؟ و يا از ميان آنها گزينش مى كند؟
نخست بايد دانست كه دين كامل، آن نيست كه خود، همه چيز را برعهده گيرد و به جاى همه استعدادهاى آدمى و همه نهادهاى مدنى بنشيند؛ بلكه دين كامل، دينى است كه همه اينها را در جاى خود، به درستى مى بيند و جهتى كلّى به آنها مى دهد و آنچه را از توان (قُواى فردى) و (نهادهاى جمعى) خارج است، بر عهده مى گيرد و اين، فلسفه اى عميق دارد؛ زيرا چنان كه دين، فعل تشريعى خداوندى است، قواى آدمى و لوازم تابعه آن (مانند نهادهاى جمعى) نيز فعل تكوينى الهى اند و هيچ گاه تكوين و تشريع، ناسازگارى ندارند؛ چرا كه از مبدأ واحدى دستور مى گيرند.
اگر با اين پيش زمينه عقلى به منابع و مصادر دينى بنگريم، مى يابيم كه خواست دين، برچيدن بساط سُنن ملّى قومى نيست؛ بلكه بر آن است كه اين سنّت ها را سَمت و سوى عالى بخشد و دين، تنها آنچه را كه با فطرت آدمى مغايرت دارد، برمى چيند. چنان كه قرآن كريم، حرمت و احترام ماه هاى حرام را كه رسمى جاهلى بود پاس داشت:
فإذا انسلخ الأشهر الحُرم فاقتلوا المشركين.(۱)
پس چون ماه هاى حرامْ سپرى شدند، مشركان را بكشيد.
يا أيها الذين آمنوا! لاتحلّوا شعائر اللّه ولا الشهر الحرام.(۲)
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! حرمت شعائر خدا و ماه حرام را نگه داريد.
رسول خدا فرموده است:
مَنْ سَنَّ سُنَةً حَسَنَةً عُمِلَ بِها مِنْ بَعْدِهِ، كانَ لَهُ أجُرهُ وَ مِثْلُ اُجورهِم مِنْ غَيْرِ أنْ يَنْقُصَ مِنْ اُجورِهِمْ شَيْئاً وَمَنْ سَنَّ سُنَّةً سَيِئَةً فَعُمِلَ بِها بَعْدَهُ، كانَ عَلَيْهِ وِزْرهُ وَ مِثْلُ أوزارِهِمْ مِنْ غَيرِ أنْ يَنْقُصَ مِنْ أوزارِهِمْ شَيْئا.(۳)
آن كه سنّتى نيك را پايه گذارى كند و بدان عمل شود، پاداش عمل خودش به اندازه پاداش ديگر عاملان، به وى داده مى شود، بدون آن كه از پاداش عاملان كم شود؛ و آن كه سنّتى بد را پايه گذارَد و بدان عمل شود، وَبال عمل خودش و ديگران برعهده اوست، بدون آن كه از وِزْر و وَبال ديگران كاسته شود.
اميرالمؤمنين به مالك اشتر فرمود:
ولاتَنْقُضْ سُنّةً صالِحَةً عَمِلَ بها صدورُ هذِهِ الاُمَةِ وَاجْتَمَعَتْ بِها الاُلْفَة وَصَلُحَتْ عليها الرعِيَّةُ وَلاتَحْدُثَنَّ سنّةً تَضُرُّ بشىء مِنْ ماضى تلكَ السُّنَنِ فيكونُ الأجْرُ لِمَنْ سَنَّها وَالوِزْرُ عليكَ بِما نَقَضْتَ مِنها.(۴)
آيين پسنديده اى را بر هم مريز كه بزرگان اين امتْ بِدان رفتار نموده اند و به وسيله آن، مردم به هم پيوسته اند، و رعيّت با يكديگر سازش كرده اند؛ و آيينى مگذار كه چيزى از سنّت هاى نيك گذشته را زيان رسانَد تا پاداش از آنِ نهنده سنّت باشد و گناه شكستن آن بر تو مانَد.
از سوى ديگر ،به نمونه هايى از سنّت هاى پيش از اسلام (جاهلى) برمى خوريم كه مورد تأييد اسلام قرار گرفتهاند:
1) ديه در جاهليت، صد شتر بود. پيامبر(ص) آن را امضا نمود.(۵)
2) زنان حائض، در جاهليت از شركت در اعياد مذهبى و مراسم قربانى ممنوع بودند و اسلام نيز آن را حفظ كرد.(۶)
3) پيامبر(ص) در «حِلفُ الفضول» در سن 25 سالگى شركت كرد و بعدها بدان افتخار مى كرد و مى فرمود: (اگر بار ديگر بدان پيمان دعوت شوم، مى پذيرم).(۷)
4) تحريم لباس شُهرت در فقه، شاهدى ديگر بر پذيرش سنّت هاى ملّى صالح است.(۸)
 روشن است كه لباس شهرت در هر جامعه اى با آداب و رسوم همان جامعه مشخّص مى گردد.
5) ارجاع مسائلى چند به عُرف، گواه ديگرى بر اين موضوع است: مقدار نَفَقه،(۹) استطاعت در حج(۱۰) و زكات(۱۱) اين شواهد، گواهى مى دهند كه آيين اسلام، بر محو همه سنّت ها توصيه نمى كند؛ بلكه آنچه را كه خير و صلاحى در پى دارد، و يا اين كه مفسده اى به دنبال ندارد، مى پذيرد و جز آن را طرد مى كند كه مى توان از اين نمونه ها نام بُرد:
1) سنّتى كه نشانگر يك آيين باطل باشد. حرمت حمل و ساخت و نگهدارى صليب، از اين قبيل است.(۱۲)رسول خدا وقتى عَديّ بن حاتم را ديد كه صليب به گردن دارد، فرمود: «اين بت را كنار بگذار».(۱۳)
2) سنّتى كه ترويج خُرافه باشد. حليمه سعديه، وقتى در كودكيِ پيامبر(ص)، خواست مهره اى به بازوى رسول خدا ببندد، با اعتراض پيامبر(ص) رو به رو شد. رسول خدا فرمود: «خداوند، نگهدار ماست و از اين مهره، كارى ساخته نيست».(۱۴)
3) سنّتى كه با احكام شرعْ ناسازگار باشد. پيامبر(ص) با زينب، همسر زيد (پسر خوانده خود) ازدواج كرد تا نشان دهد اين سنّت جاهلى كه: «نمى توان با زنِ پسر خوانده ازدواج كرد»، غلط است.(۱۵)
حال كه نظرگاه كلّى دين در باب آداب و سنن بومى و ملّى روشن شد، به يكى از رسم هاى كهن و ريشه دار ايرانى، يعنى نوروز، مىنگريم.
اگر در باب نوروز، دستورى خاص از سوى دين در تأييد يا رد، به دست ما نمى رسيد، براساس همان قاعده نخست مى گفتيم نوروز به عنوان رسمى ايرانى كه مردمانى آن را از ديربازْ حرمت مى نهاده اند، جاى مذمّت و منع ندارد؛ چرا كه اصل «نوروز» به عنوان نشانى از آيين هاى باطل، مورد تكريم و احترام نيست؛ بلكه رنگ و بوى ملّى و بوميِ آن، منظور نظر مردمان است. بلى؛ اگر در آن، ناشايستى نهفته باشد، يا ترويج خُرافه اى صورت گيرد، بايد آن را وانهاد.
ليك، احاديثى در مصادر شيعه و اهل سنّتْ روايت شده اند كه برخى بر آن، مُهر تأييد مى زنند و برخى ديگر، قهر مى ورزند و با آن مى ستيزند. اين دوگانگيِ روايت ها سبب شده است كه از ديرباز، عالمان حوزه دين، به چگونگيِ حلّ اين تعارض بينديشند؛ برخى جانب تأييد را گرفته، از آن دفاع كنند و برخى ديگر، جانب رد را اختيار نمايند.
رسالت اين نوشتار، نخست، گزارش تلاش عالمان در برخورد با اين روايت هاست و در پس آن مى كوشد از منظر ديگرى بِدان بنگرد. شايد ثمر بخشد!
پيش از طرح ديدگاه ها سزاوار است روايت ها نقل شوند. بر اين اساس، مباحث اين نوشتار، در سه بخشْ تنظيم مى گردد: نوروز در روايات، ديدگاه ها، و ارزيابى نهايى.
 یک:نوروز در روایات 
چنان كه گذشت، روايت ها در زمينه نوروز، به دو گروه تقسيم مى شوند: گروهى به تصريح يا اشاره، آن را تأييد كردهاند و گروهى ديگر، آن را مذمّت مىكنند.
۱-روایات موافق  
الف:احادیث شیعه
1. كلينى (م329ق) در «الكافى» چنين روايت مى كند:
عدّة من أصحابنا، عن سهل بن زياد و أحمد بن محمد جميعاً، عن ابن محبوب، عن ابراهيم الكرخى، قال: سألتُ أباعبداللّه(ع) عن الرجل تكون له ضيعة، فإذا كان يوم المَهرَجان أو النَّيروز، أهدوا اليه الشىء ليس هو عليهم، يتقرّبون بذلك اليه. فقال(ع): «أليس هم مُصلّين؟». قلتُ: بلى. قال: فليقبل هديّتهم و لْيُكافِهِم؛ فإنّ رسول اللّه(ص) قال: «لو أهدى اليّ كراع لقبلتُ، و كان ذلك من الدين، ولو أنّ كافراً أو منافقاً أهدى اليّ وسقاً ما قبلت، و كان ذلك من الدين. أبى اللّه عزّ وجلّ لى زبد المشركين والمنافقين وطعامهم».(۱۶)
ابراهيم كرخى مى گويد: از امام صادق(ع) پرسيدم كه: شخصى مزرعه اى دارد. روز مهرگان يا نوروز، هدايايى به او داده مى شود و قصد تقرّب جُستن به وى را ندارند [آيا بپذيرد؟ ]. فرمود: آيا نمازگزار هستند؟ گفتم: آرى. فرمود: بايد هديه آنان را بپذيرد و تلافى كند. به درستى كه رسول خدا فرمود: اگر برايم ران بُزى هديه آورند، مى پذيرم و اين، جزو ديندارى است و اگر كافر يا منافقى ران گاو يا گوسفندى برايم هديه آورد، نخواهم پذيرفت و اين هم جزو ديندارى است. خداوند، خوراك و دستاورد مشرك و منافق را براى ما روا نداشته است.
2. شيخ صدوق (م381ق) در «كتاب من لايحضره الفقيه» آورده است:
أتى على(ع) بهدية النَّيروز، فقال(ع): «ما هذا؟». قالوا: يا أميرالمؤمنين! اليوم النَّيروز. فقال(ع): «إصنعوا لنا كلّ يوم نَيروزاً».(۱۷)
براى على(ع) هديه نوروز آوردند. فرمود: «اين چيست؟». گفتند: اى اميرمؤمنان! امروز، نوروز است. فرمود: هر روزِ ما را نوروز سازيد!
3. همو نقل مى كند: روى أنّه قال (ع): نيروز ناكل يوم.(۱۸)
روايت شده است كه على(ع) فرمود: هر روزِ ما نوروز است.
4.نعمان بن محمد تميمى (م 363ق ) در كتاب «دعائم الاسلام» روايت مى كند:
عنه [على ](ع) أنّه اُهدى اليه فالوذج، فقال: «ماهذا». قالوا: يوم نيروز. قال: فَنَيرزوا إن قدرتم كلَّ يومٍ [يعنى تهادوا و تواصلوا فى اللّه ]. براى على(ع) فالوده هديه آوردند. فرمود: «اين چيست؟». گفتند امروز، نوروز است. فرمود: اگر مى توانيد، هر روز را نوروز سازيد [يعنى به خاطر خداوند، به يكديگر هديه بدهيد و به ديدار يكديگر برويد].(۱۹)
5. شيخ طوسى (م460ق) در «مصباح المتهجّد» چنين آورده است: عن المُعلَّى بنِ خُنيس، عن مولانا الصادق(ع) فى يوم النَّيروز، قال(ع): إذا كان يوم النيروز، فاغتسل و البس أنظف ثيابك و تطيب بأطيب طيبك و تكون ذلك اليوم صائماً، فإذا صلّيت النوافل والظهر والعصر فصلّ بعد ذلك أربع ركعات، تقرأ فى أوّل كلّ ركعة فاتحة الكتاب و عشر مرّاتٍ «إنّا أنزلناه فى ليلة القدر»، و فى الثانية فاتحة الكتاب و عشر مرّات «قل يا أيها الكافرون»، وفى الثالثة فاتحة الكتاب و عشر مرّاتٍ «قل هو اللّه أحد»، و فى الرابعة فاتحة الكتاب و عشر مرّاتٍ «المعوّذتين»، و تسجد بعد فراغك من الركعات سجدة الشكر و تدعو فيها، يغفر لك ذنوب خمسين سنة.(۲۰)
امام صادق(ع) در روز نوروز فرمود: هنگامى كه نووز شد، غسل كن و لباس پاكيزه بپوش و خودت را خوشبو ساز و آن روز را روزه بدار. پس هنگامى كه نماز ظهر و عصر و نافله هاى آن را به جاى آوردى، نمازى چهار ركعتى بگزار كه در ركعت اوّل آن، سوره حمد و ده مرتبه سوره قدر را مى خوانى. در ركعت دوم آن، سوره حمد و ده مرتبه سوره كافرون را مى خوانى. در ركعت سوم آن، سوره حمد و ده مرتبه سوره توحيد را مى خوانى و در ركعت چهارم، سوره حمد را با سوره هاى فلق و ناس. پس از نماز هم سجده شكر مى گزارى و دعا مى كنى. [بدين ترتيب، ] گناهان پنجاه سالهات بخشوده مى شود.
6. ابن فهد حلّى (م841ق) در كتاب «المهذّب البارع» چنين آورده است:
و ممّا ورد فى فضله و يعضد ما قلناه، ما حدّثنى به المولى السيد المرتضى العلاّمة بهاء الدين على بن عبدالحميد النسّابة دامت فضائله ، ما رواه بإسناده إلى المعلّى بن خُنيس عن الصادق(ع): إنّ يوم النوروز، هواليوم الّذى أخذ فيه النّبى(ص) لأميرالمؤمنين(ع) العهد بغديرخم، فأقرّوا له بالولاية، فطوبى لمن ثبت عليها والويل لمن نكثها، وهو اليوم الّذى وَجَّه فيه رسول اللّه(ص) عليّاً(ع) إلى وادى الجن، فأخذ عليهم العهود والمواثيق. وهو اليوم الذى ظفر فيه بأهل النَّهروان، و قتل ذَا الثَدْية. وهو اليوم الذى يظهر فيه قائمنا أهل البيت وولاة الأمر و يظفّره اللّه تعالى بالدجّال، فيصلبه على كناسة الكوفة. و ما من يوم نوروز إلاّ و نحن نتوقّع فيه الفرج؛ لأنه من أيّامنا حفظه الفرس وضيَّعتموه. ثم إنَّ نبيّاً من أنبياء بنى إسرائيل سأل رَبَّه اَنْ يُحييَ القوم الّذين خرجوا من ديارهم وهم اُلوف حذر الموت فأماتهم اللّه تعالى، فأوحى إليه أنْ «صُبِّ عليهم الماء فى مضاجعهم»، فصَبَّ عليهم الماء فى هذا اليوم، فعاشوا وهم ثلاثون ألفاً، فصار صبُّ الماء فى يوم النيروز سنّة ماضيةً لايعرف سببها إلاّ الراسخون فى العلم. وهم أوّل يوم ٍ من سنة الفرس.
قال المعلّى: وأَملى عليّ ذلك، فكتبته من إملائه.(۲۱)
از آنچه در فضليت نوروزْ روايت شده و گفته ما را تأييد مى كند، حديثى است كه علامه سيد بهاءالدين على بن عبد الحميد، با سند خود از مُعلّى بن خُنيس نقل كرده است كه: روز نوروز، همان روز است كه پيامبر(ص) در غديرخم براى اميرالمؤمنين(ع) بيعت گرفت و مسلمانان به ولايت وى اقرار كردند. خوشا به حال آنان كه به اين بيعت، استوار ماندند و واى بر آنان كه آن را شكستند. و اين، همان روزى است كه پيامبر(ص) على(ع) را به منطقه جنّيان روانه ساخت و از آنان عهد و پيمان گرفت. و همان روز است كه على(ع) بر نهروانيان پيروز شد و ذوالثديه (صاحب پستان) را به قتل رساند. و همان روز است كه قائم ما و صاحبان حكومت، ظهور مى كنند و خداوند، او را بر دجّالْ پيروز مى گرداند و دجّال را در زباله دان كوفه به دار مى آويزد. ما در هر نوروز، اميد فرج داريم؛ چرا كه نوروز، از ايّام ماست كه پارسيانْ آن را پاس داشتند و شما آن را تباه نموديد.
همچنين پيامبرى از پيامبران بنى اسرائيل، از خداوند خواست كه گروهى چند هزار نفره را كه از بيم مرگ، ديار خويش را ترك گفتند و گرفتار مرگ شدند، زنده سازد. خداوند، بر آن پيامبر، وحى فرستاد كه بر محل گورستان آنان آب بپاشد. پيامبر در روز نوروز، چنين كرد. سپس زنده شدند و تعدادشان سى هزار نفر بود. از همين روز، پاشيدن آب در نوروز، سنّتى ديرينه شد كه سبب آن را جز آنان كه دانشى پايدار دارند، ندانند و همان، آغاز سال پارسيان است.
معلّى گويد: امام صادق(ع) اين سخنان را بر من املا كرد و من نوشتم.
7. علاّمه مجلسى (م1111ق) در «بحارالأنوار» آورده است:
رأيت في بعض الكتب المعتبرة، روى فضل اللّه بن على بن عبيد اللّه بن محمد بن عبداللّه بن محمد بن محمد بن عبيد اللّه بن الحسين بن على بن محمد بن الحسن بن جعفر بن الحسن بن الحسن بن على بن أبى طالب، عن أبي عبداللّه جعفر بن محمد بن أحمد بن العباس الدوريستي، عن أبي محمد جعفر بن أحمد بن علي المونسي القمي، عن علي بن بلال، عن أحمد بن محمد بن يوسف، عن حبيب الخير، عن محمد بن الحسين الصائغ، عن أبيه، عن مُعَلّى بن خُنَيس، قال: دخلت على الصادق جعفر بن محمد(ع) يوم النَّيروز، فقال(ع): «أتعرف هذا اليوم؟». قلت: جعلت فداك، هذا يومٌ تعظّمه العجم وتتهادى فيه. فقال أبو عبداللّه الصادق(ع): «والبيت العتيق الذي بمكة، ما هذا إلاّ لأمر قديم اُفسّره لك حتى تفهمه». قلت: يا سيدي! إن علم هذا من عندك أحب إليّ من أن يعيش أمواتي و تموت أعدائي. فقال: «يا مُعلّى! إن يوم النيروز هو اليوم الذي أخذ اللّه فيه مواثيق العباد أن يعبدوه و لا يشركوا به شيئاً، و أن يؤمنوا برسله و حججه، و أن يؤمنوا بالأئمة(ع)». وهو أوّل يوم طلعت فيه الشمس، و هبت به الرياح، و خلقت فيه زهرة الأرض. وهو اليوم الذي استوت فيه سفينة نوح(ع) على الجودي. و هو اليوم الذي أحيى اللّه فيه الذين خرجوا من ديارهم و هم ألوفٌ حذر الموت، فقال لهم اللّه موتوا ثمّ أحياهم. وهو اليوم الذي نزل فيه جبرئيل على النبي(ص). و هو اليوم الذي حمل فيه رسول اللّه(ص) أميرالمؤمنين(ع) على منكبه حتى رمى أصنام قريش من فوق البيت الحرام فهشمها، و كذلك إبراهيم(ع). و هو اليوم الذي أمر النبى(ص) أصحابه أن يبايعوا علياً(ع) بإمرة المؤمنين. و هو اليوم الذي وجه النبي(ص) علياً(ع) إلى وادي الجن يأخذ عليهم البيعة له. وهو اليوم الذي بويع لأميرالمؤمنين(ع) فيه البيعة الثانية. و هو اليوم الذي ظفر فيه بأهل النهروان و قتل ذا الثديّة. وهو اليوم الذي يظهر فيه قائمنا و ولاة الأمر. وهو اليوم الذي يظفر فيه قائمنا بالدجال فيصلبه على كناسة الكوفة. و ما من يوم نَيروز إلاّ و نحن نتوقّع فيه الفرج؛ لأنه من أيامنا وأيام شيعتنا، حفظته العجم وضيّعتموه أنتم.
وقال(ع): (إن نبياً من الأنبياء سأل ربه كيف يحيي هؤلاء القوم الذين خرجوا، فأوحى اللّه إليه أن يصب الماء عليهم في مضاجعهم في هذا اليوم، وهو أول يوم من سنة الفرس، فعاشوا و هم ثلاثون ألفاً، فصار صب الماء في النيروز سنّة).
فقلت: يا سيدي! ألا تعرّفني جعلت فداك أسماء الأيام بالفارسية؟ فقال(ع): «يا مُعَلّى! هي أيام قديمة من الشهور القديمة، كلّ شهر ثلاثون يوماً لا زيادة فيه ولا نقصان».(۲۲)
مُعلّى پسر خُنَيس گويد: در روز نوروز، بر امام صادق(ع) وارد شدم. فرمود: «آيا اين روز را مى شناسى؟». گفتم: قربانت گردم! اين روز را فارسيانْ گرامى مى دارند و به يكديگر هديه مى دهند. فرمود: «سوگند به خانه كعبه كه اين، رمزى ديرينه دارد و برايت روشن مى سازم تا آگاه گردى». گفتم: سرورم !آموختن اين امر از شما برايم بهتر از آن است كه مردگان زنده شوند و دشمنانم بميرند.
آن گاه فرمود: «اى معلّى! روز نوروز، همان روز است كه خداوند از بندگان پيمان گرفت او را بپرستند و به او شرك نورزند، به پيامبران و حجت هايش بگروند و به امامان ايمان آورند. اين همان روز است كه خورشيد طلوع كرد، بادها وزيدن گرفت و گل هاى زمين روييدند. اين همان روزى است كه كشتى نوح(ع) بر ساحل جودى آرامش يافت و همان روزى است كه خداوند، گروهى چند هزار نفره را كه از ترس مرگ از خانه ها بيرون رفته بودند زنده ساخت، پس از آن كه آنان را ميرانده بود. اين، روز فرود جبرئيل بر پيامبر اسلام است و روزى است كه پيامبر(ص) امام على(ع) بر دوش گرفت تا بت هاى قريش را در مسجد الحرام شكست و در همين روز، ابراهيم، بت ها را شكست. اين همان روزى است كه پيامبر به يارانش دستور داد با على(ع) بيعت كنند و در همين روز، على را براى بيعت گرفتن از جنيان فرستاد. در همين روز، دومين بيعت با اميرالمؤمنين انجام شد. در همين روز بر نهروانيان پيروز شد و ذوالثديه (صاحب پستان) را به قتل رساند. در اين روز، قائم ما و صاحبان حكومتْ قيام كنند و در همين روز، قائم ما بر دجّال پيروز گردد و او را در زباله دان كوفه به دار آويزد. در هر روز نوروزى، ما آرزوى فرج داريم؛ چرا كه آن از روزهاى ما و شيعيان ماست. فارسيان، آن را گرامى داشتند و شما آن را ضايع كرديد.»
و فرمود: يكى از پيامبران بنى اسرائيل از خداوند پرسيد چگونه مردمانى را كه خارج شدند، زنده مى كند. خداوند بدو وحى كرد كه در نوروز، آب بر قبر آنان بپاشد و آن، اولين روز سال فارسيان است و آنها زنده شدند، در حالى كه سى هزار نفر بودند. از همين جا پاشيدن آب در نوروز، سنّت شده است.
گفتم: آيا نام هاى روزهاى فارسى را به من تعليم نمىدهى؟ فرمود: اى معلّى! اينها روزهايى كهن از ماه هايى كهن است. هر ماه، سى روز است، بدون كم و كاست.
   گفتنى است ابن فهد نيز بخشى از اين روايت را پيش از علاّمه مجلسى در كتاب «المهذّب البارع» آورده است.(۲۳)
8. مُحدث نورى (م1320ق) در «مستدرك الوسائل» به نقل از كتاب حسين بن همدان آورده است:
عن المفضّل بن عمر، عن الصادق(ع)، قال له فى خبر طويل فى جملة كلامه(ع):أ فأوحى اللّه اليه: «يا حزقيل! هذا يوم شريف عظيم قدره عندى، و قد آليت أن لايسألنى مؤمن فيه حاجة الا قضيتها فى هذا اليوم و هو يوم نيروز».(۲۴)
مفضّل، فرزند عمر از امام صادق(ع) نقل مى كند كه: خداوند بر حزقيلْ وحى فرستاد كه: «اين روز، روزى گرامى و بلند مرتبه نزد من است. با خود عهد كرده ام هر مؤمنى در اين روز از من حاجتى بخواهد آن را برآورده سازم و آن روز، نوروز است».
 ب:احادیث عامه
 9. بخارى (194-256ق) در «التاريخ الكبير» چنين روايت مى كند:
حمّاد بن سلمة بن على بن زيد، عن السعر التميمى: أتى عليٌّ بفالوذج. قال: «ما هذا؟». قالوا: اليوم النيروز. قال: فنَيرِزوا كل يوم!(۲۵)
سعر تميمى گويد: براى على(ع) فالوده آوردند. فرمود: «اين چيست؟». گفتند: امروز نوروز است. فرمود: هر روز را نوروز كنيد!
10. بيرونى (م440ق) در «الآثار الباقية» آورده است:
أو قسّم الجام بين أصحابه و قال: ليت لنا كلّ يومٍ نوروز!(۲۶)
[از آن جا كه نسخه عربى مورد استفاده ما افتادگى دارد، ترجمه حديث را از جديدترين كتاب كه بر اساس برخى نسخه ها كامل شده است، در اين جا مى آوريم: ] آورده اند كه در نوروز، جامى سيمين، پر از حلوا، براى پيغمبر(ص) هديه آوردند. آن حضرت پرسيد: «اين چيست؟». گفتند: امروز، روز نوروز است. پرسيد: «نوروز چيست؟» گفتند: عيد بزرگ ايرانيان است. فرمود: «آرى در اين روز بود كه خداوند، عسكره را زنده كرد». پرسيدند: عسكره چيست؟ فرمود: «عسكره، هزاران مردمى بودند كه از ترس مرگ، ترك ديار كرده، سر به بيابان نهادند و خداوند به آنان فرمود: "بميريد" پس مردند. پس آنان را زنده كرد و ابرها را امر فرمود كه بر آنان ببارند. از اين روست كه سنّت آب پاشيدن [ در نوروز ]، رواج يافته است». آن گاه از حلوا تناول كرد و جام را ميان اصحابْ قسمت كرد و فرمود: كاش هر روز براى ما نوروز بود!(۲۷)
11. فيروز آبادى (729-817ق) در «القاموس» آورده است:
قدم الى على شىء من الحلاوى، فسأل عنه، فقالوا: «للنيروز»، فقال: «نيروزنا كل يوم!» و فى المهرجان قال: مَهرِجونا كل يوم!(۲۸)
مقدارى حلوا براى على(ع) آوردند. پرسيد كه چيست. گفتند: براى نوروز است. فرمود: هر روز ما نوروز است.
و در مهرگان گفت: هر روز را براى ما مهرگان كنيد!
۲-روایات مخالف
الف:احادیث شیعه
12. قطب الدين راوندى (م573) در كتاب «لبّ اللباب» آورده است:
عن رسول اللّه(ص): أبدلكم بيومين يومين: بيوم النيروز و المهرجان، الفطر والأضحى.(۲۹)
دو روز را براى شما جانشين دو روز كردم: عيد فطر و قربان را به جاى عيد نوروز و مهرگان.
13. ابن شهرآشوب (م588ق) در كتاب «المناقب» روايت مى كند:
و حكي أن المنصور تقدّم إلى موسى بن جعفر(ع) بالجلوس للتهنئة في يوم النيروز و قبض ما يحمل إليه فقال (ع): «إني قد فتشت الأخبار عن جدي رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله فلم أجد لهذا العيد خبراً وإنه سنة للفرس و محاها الإسلام، و معاذ اللّه أن نحيي ما محاه الإسلام». فقال المنصور: «إنما نفعل هذا سياسةً للجند، فسألتك باللّه العظيم إلاّ جلست»؛ فجلس و دخلت عليه الملوك والأمراء والأجناد يهنؤونه، و يحملون إليه الهدايا و التحف، و على رأسه خادم المنصور يحصي ما يحمل، فدخل في آخر الناس رجل شيخ كبير السنّ، فقال له: يا ابن بنت رسول اللّه! إنني رجل صعلوك لا مال لي أتحفك ولكن أتحفك بثلاثة أبيات قالها جدّي في جدّك الحسين بن على(ع):
عجبت لمصقول علاك فرنده يوم الهياج وقد علاك غبار
ولأسهم نفذتك دون حرائر يدعون جدّك والدموع غزار
ألاّ تغضغضت السهام وعاقها عن جسمك الإجلال والإكبار
قال: «قبلت هديتك، اجلس بارك اللّه فيك»، و رفع رأسه إلى الخادم و قال: «امض إلى أميرالمؤمنين و عرّفه بهذا المال، و ما يصنع به». فمضى الخادم وعاد وهو يقول: «كلها هبة منى له، يفعل به ما أراد». فقال موسى للشيخ: اقبض جميع هذا المال فهو هبة منى لك.(۳۰)
آورده اند كه منصور به امام كاظم(ع) پيشنهاد كرد كه نوروز را براى تبريك و شاد باش و گرفتن هدايا جلوس كنند.
حضرت كاظم در جواب فرمود: من در ميان روايت هاى جدّم رسول خدا(ص) جستجو كردم و تأييدى براى اين عيد نيافتم. همانا اين سنّت فارسيان است كه اسلام، آن را نابود ساخته است و پناه مى برم به خدا كه آنچه را اسلامْ نابود ساخته، زنده بدارم.
منصور گفت: «اين كار را جهت اداره نظاميان انجام مى دهيم و شما را به خداوند سوگند مى دهم كه جلوس داشته باشيد». آن گاه حضرت پذيرفت و فرمانروايان و لشكريان، براى تبريك آمدند و هدايايى با خود آوردند. خدمتگزار منصور، بالاى سر حضرت ايستاده بود و هدايا را مى شمرد. آخرين نفر، مردى كهن سال بود. به امام كاظم(ع) گفت: «اى فرزند دختر پيامبر خدا! من مردى تهى دستم و مالى ندارم تا هديه دهم؛ ولى چند بيت شعر كه جدّ من درباره جدّتان حسين(ع) سروده، به شما هديه مى كنم».
حضرت فرمود: «هديهات را پذيرفتم. بنشين. خداوند به تو بركت دهد!».
آن گاه حضرت، سر بلند كرد و به خدمتگزار منصور گفت كه نزد منصور روانه شود و اين هدايا را برايش بازگو كند. خدمتگزار رفت و باز گشت و گفت منصور گفته است: «اين هدايا از آنِ شماست. هر چه مى خواهيد با آنها انجام دهيد». امام كاظم(ع) هم به پيرمرد فرمود: «اين اموال را به عنوان هديه براى خودت بردار».
 ب:احادیث عامه
14. بخارى (م256ق) در «التاريخ الكبير» آورده است:
أيوب بن دينار، عن أبيه: «إنّ عليّاً لا يقبل هدية النيروز». حدّثنى ابراهيم بن موسى عن حفص بن غياث، وقال أبو نعيم: حدّثنا أيوب بن دينار أبو سليمان المكتب، سمع علياً بهذا.(۳۱)
ايوب بن دينار گويد: على(ع) هديه نوروز را نمى پذيرفت.
15. آلوسى (م1342ق) در «بلوغ الارب» مى گويد:
قدم النبى(ص) المدينة ولهم يومان يلعبون فيهما، فقال: «ما هذا اليومان؟». فقالوا: «كنّا نلعب فيهما فى الجاهلية. فقال: قد أبدلكم اللّه تعالى بهما خيراً منهما يوم الأضحى و يوم الفطر». قيل: هما النيروز والمهرجان.(۳۲)
پيامبر(ص) وارد مدينه شد. مردمان مدينه دو عيد داشتند كه در آنها به سرگرمى و خوشى مى پرداختند. رسول خدا فرمود: «اين دو روز چيست؟». گفتند دو يادگار جاهليت است. فرمود: «خداوند، بهتر از آنها را جايگزين كرده است: عيد قربان و عيد فطر». گفته شده كه آن دو روز، نوروز و مهرگان بود.
تا اين جا شانزده حديث از مصادر مختلف شيعه و سنّى در تأبيد يا ردّ نوروز گرد آمد. تلاش ما در اين بخش، فحص كامل و استقصاى همه روايت ها بود و تلاش شد روايت ها براساس تاريخ ثبت و كتابتْ تنظيم گردد؛ چنان كه كوشيديم هر روايت را مصدريابى كرده، به منابع گوناگونش ارجاع دهيم. حال، پس از نقل روايت ها به بيان ديدگاهها و ارزيابى نهايى رو مى كنيم.
 دو:اقوال
ترديدى نيست كه روايت هاى متفاوت، زمينه شكل گيرى آراى متفاوت اند و جستجو در كتب فقه و حديث، اين امر را روشن مى سازد.
پارهاى از دانشوران، به نقد روايت هاى نوروز پرداخته و با ذكر خلل ها و سستى هايى كه در آنهاست، آنها را قابل اعتنا و اتكا نشمرده اند؛ چنان كه در مقابل، بيشتر فقيهان به مضمون روايت هاى دسته نخستْ فتوا داده و آدابى را براى نوروز در كتب فقهى خويش برشمرده اند. اينان ضمن فتوا دادن به محتواى روايات، در مقام پاسخگويى به ناقدان و منتقدان نيز برآمدهاند.
اينك مرورى بر اين دو ديدگاه مى افكنيم.
الف:مخالفان
 ناقدان و مخالفان احاديث نوروز، بسيار نيستند. اينان كوشيده اند خلل هاى موجود در روايت هاى دسته نخست را برملا سازند و در نتيجه به محتواى دسته دوم از روايت ها ملتزم شده اند؛ گرچه كوشش آنان در تصحيح و تأييد دسته دوم متمركز نيست.
اينان براى روايت هاى موافق، ضعف ها و كاستى هايى از اين دست برشمردهاند:
1. ضعف سند،
2. تناقض و تهافت در روايت هاى معلّى،
3. ذكر نشدن روايت هاى معلّى در مصادر كهن،
4. عدم تطبيق وقايع ذكر شده در روايت ها با واقعيت هاى تاريخى،
5. معلوم نبودن نوروز ايرانى،
6. ترويج شعائر مجوس.
مخالفان، بر پايه اين ايرادها، روايات موافق را بى اعتبار مى دانند و به هيچ رو گراميداشت نوروز را روا نمى انگارند. اينان بر اين باورند كه آداب و سنن ذكر شده در اين روايت ها قابل اخذ و عمل نيست و نمى توان با قاعده «تسامح در ادلّه سنن» از ضعف و سستى اينها چشم پوشيد؛ چرا كه با محذور بزرگى چون ترويج شعائر مجوسى روبه رور هستيم. در اين جا پارهاى از اين ديدگاه ها را مى آوريم:
آقا رضى قزوينى (در رساله اى كه در سال 1062قمرى نگاشته)، شايد نخستين كسى باشد كه به تفصيل، نوروز را نقد كرد. وى به طور عمده منكر تطبيق نوروز رايج با نوروز ياد شده در روايات است و از اين طريق بر روايت هاى مؤيد، خرده مى گيرد و پس از نقل روايت معلّى مى نويسد:
با توجه به استحباب اعمال مذكوره در نوروز و اين كه اين اعمال، موقته است و در امثال اين عبادات، اگر التزام وقت خاص نشود و در اوقات ديگر به عمل آيد، بدعت مى باشد، بنابراين، تعبد به اين عمل [را ] مكلّفى تواند كه لااقل ظن به تعيين وقت مذكور تحصيل كرده باشد. تحصيل اين ظن، لامحاله از امارات شرعيه و عرفيه تواند بود و چون در عرف به اعتبار اختلاف اصطلاحات حاليه نوروز متعدد است چنان كه بعضى از آن، بعد از اين مذكور مى گردد و اشهريت بعضى به بعضى ازمنه اماره نمى شود و در ظاهر قرآنْ چيزى در اين باب نيست، اماره آن از روايات و اخبارْ تتبّع بايد نمود.(۳۳)
محمد اسماعيل خواجويى (م1173ق) تناقض هاى روايت هاى معلّى را دليل ناتمام بودن آن مى داند و مى نويسد:
فقير بى بضاعت گويد: به حسب ظاهرى ميان اين حديث و حديث سابق تناقض است؛ چه، در حديث سابق مذكور است كه پيغمبر(ص) در روز نوروز، اميرالمؤمنين(ع) را به دوش مبارك برداشته تا بتان قريش را از فوق كعبه به زير انداخته، شكست و فانى ساخت، و اين، بلاشبهه در سال فتح مكه معظمه بود، چنان كه اخبار بسيار از طرق خاصه و عامه دلالت بر اين دارد و فتح مكه معظمه در ماه مبارك رمضان سال هشتم هجرت واقع شد، چنان كه شيخ مفيد و نيز طبرسى و اين شهرآشوب و ديگرانى روايت كرده اند، و احاديث معتبره بر اين دلالت كرده است، و اكثر برآن اند كه در روز سيزدهم ماه بوده، و بعضى بيستم هم گفته اند، و حركت حضرت از مدينه در روز جمعه دوم ماه مبارك رمضان، بعد از نماز عصر بوده، و روز غدير خم در سال دهم هجرت در حجة الوداع در روز هجدهم ذى الحجة الحرام بود. پس چگونه تواند بود كه هر دو در روز، نوروز باشد؟ چه، نوروز، از قرار حساب گذشته، بعد از شش هفت سال از فتح مكه معظمه، بلكه بيشتر، به ذى الحجة خواهد رسيد، نه بعد از يك سال، چنان كه مقتضاى اين دو حديث است.(۳۴)
وى ادامه مى دهد:
و چون هر دو به يك طريق از معلّى منقول است، پس ترجيح احدهما بر ديگرى من حيث السند متصور نيست، و بنابراين، مضمون هيچ يك حجت نخواهد بود، و بر آن، اعتماد نشايد كرد، و به او استدلال نتوان نمود؛ چه، تناقض در كلام معصومين(ع) غير واقع است. پس، از اين جا فهميده مى شود كه اين دو حديث، كلاهما او احدهما از معصوم تلقى نگرديده، و چون از او نباشد، حجيت را نشايد و سند شرعى نتواند بود.(۳۵)
استاد محمد تقى مصباح در حاشيه بر «بحارالأنوار»، ذيل اين روايت ها نگاشته است:
در باب نوروز، دو دسته روايت مختلف روايت شده است. يكى را معلّى از امام صادق(ع) آورده و بر عظمت و ارزش نوروز دلالت دارد و ديگرى حديث امام كاظم(ع) است كه آن را از سنّت هاى پارسيان دانسته كه اسلام، آن را از ميان برداشته است.
بايد دانست كه هيچ يك از آنها صحيح نيست و از اعتبار برخوردار نمى باشد تا بتوان بر پايه آن، حكم شرعى را اثبات كرد. گذشته از آن كه روايت معلّى، ايرادهاى ديگرى دارد، از جهت تطبيق نوروز بر مناسبت هاى ماه هاى عربى.(۳۶)
آن گاه مى نويسد:
ظاهر روايت منصور، حرمت بزرگداشت نوروز است؛ چرا كه اين كار، بزرگداشت شعائر كفار و زنده داشتن سنّت هايى است كه اسلام، آنها را ميرانده است. اين روايت گرچه واجد شرايط حجّيت نيست اما مطلب كلى اى كه در آن آمده (يعنى حرمت بزرگداشت شعائر كفار)، با ادلّه عامه به اثبات رسيده است و اين كه نوروز از آن آداب و رسوم است، به وجدانْ اثبات مى شود.
و اما فتواى فقيهان، مبنى بر استحباب غسل و روزه در نوروز، مبتنى بر قاعده تسامح در ادلّه سنن است؛ ولى اين جا محل اجراى آن قاعده نيست؛ زيرا قاعده تسامح در ادلّه سنن، از مواردى كه احتمال حرمت تشريعى دارند، انصراف دارد.(۳۷)
جناب آقاى سيد جواد مدرّسى در مقاله اى در مجلّه «نور علم» مى نويسد: با وجود تضارب روايات و عدم توجه قدما و كدورت متن و عدم صحت سند، فتواى به مشروعيت نوروز، و تعيين روز آن، مشكل است. راهى كه باقى مى ماند، تمسك به ادلّه «تسامح در ادله سنن» است؛ و لكن تعيين روز، گفتار بعض فقهاست نه مضمون روايت؛ و ادله مذكور، شامل كلام فقها نمى شود.
از جهت ديگر، عيد نوروز از شعائر مجوسى و محتمل الحرمه است و ادله تسامح در سنن چنان كه بعضى گفته اند از چنين موردى منصرف است.(۳۸)
آقاى رسول جعفريان نيز در اين باره گفته است: اين بود آنچه در منابع شيعه قرن ششم درباره نوروزْ نقل شده است. در اين باره، مهم، همان روايت معلّى بن خنيس است و جز آن، چيزى درباره تاييد نوروز به چشم نمى خورد. منشأ آنچه در آثار بعدى درباره استحباب غسل روز نوروز و نماز و دعاى مربوطه آمده، همين نص است و بس. البته مطالب ديگرى نيز افزوده شده كه منشأ آنها را اشاره خواهيم كرد.(۳۹)
و در جاى ديگر گفته است:
و مشكل اين دو حديث (منظور، دو حديثى است كه ابن فهد حلّى در تأييد نوروز از معلّى نقل كرده است)، آن است كه در منابع كهن شيعه نيامده است. افزون بر آن، روايات مزبور كه در اصل بايد يكى باشد، حاوى دو نوع آگاهى درباره روز نوروز است كه اين، خود، منشأ شبهه درباره آن شده و احتمال جعل آن را تقويت مى كند. افزون بر آن، دانسته است كه، ابن غضايرى گفته: «غاليان رواياتى را به معلّى بن خنيس نسبت داده اند و نمى توان بر اخبار وى اعتماد كرد». در اين صورت، اين روايت كه بى گرايش غاليانه يا نگرش افراطى همه نيست ، از همان دسته مجعولاتى مى باشد كه غاليان به معلّى نسبت داده اند. بايد اين دو نكته را نيز يادآورى كرد كه گفته شده قرامطه (گرايشى وابسته به مذهب افراطى اسماعيليه) دو روز را در سال كه نوروز و مهرگان بوده روزه مى گرفته اند. بلافاصله بايد تأكيد كنيم كه مجوسيان، نه تنها نوروز را روزه نمى گرفته اند، بلكه به نقل بيرونى اساساً «مجوس را روزهاى نيست و هر كس از ايشان روزه بگيرد، گنه كرده است».(۴۰) 
ب:موافقان
آداب نوروز از قبيل روزه، نماز، ادعيه، در كتب حديثى و فقهى، از زمان شيخ طوسى در ميان عالمان شيعه رواج داشته است.
شيخ طوسى (م460ق) در «مصباح المتهجد)،(۴۱) پس از او ابن ادريس (م598ق) در «السرائر)(۴۲) و سپس يحيى بن سعيد (م589ق) در «الجامع للشرائع)(۴۳) و پس از وى، شهيد اول (م786ق) در «القواعد و الفوائد)(۴۴) و نيز «الدروس)(و۴۵) «البيان)(۴۶) و «الذكرى)(۴۷) و «اللمعة)(۴۸) بدان اشاره دارد.
ابن فهد (م841ق) در «المهذّب البارع)(۴۹) و محقق كَرَكى (م940ق) در «جامع المقاصد)(۵۰) و شهيد ثانى (م966ق) در «المسالك)(۵۱)
 و «شرح اللمعة)(۵۲) و محقق اردبيلى(م993ق) در «مجمع الفائدة و البرهان)(۵۳) و شيخ بهايى(م1030ق) در «جامع عباسى)(۵۴) و «الحبل المتين)(۵۵) و فاضل هندى(م1137ق) در «كشف اللثام)(۵۶) و شيخ يوسف بحرانى (م1186ق) در «الحدائق الناضرة)(۵۷) و كاشف الغطاء (م1228ق) در «كشف الغطاء)(۵۸) و نراقى (م1245ق) در «مستند الشيعة)(۵۹) و صاحب جواهر در (م1266ق) «جواهر الكلام)(۶۰)و شيخ انصارى (م1281ق) در «كتاب الطهارة)(۶۱) بدين آدابْ فتوا دادهاند.
همچنين در كتب فتوايى و فقهى معاصر، چون: العروة الوثقى،(۶۲) جامع المدارك،(۶۳) المستند(۶۴)" فتوا بدين آداب به چشم مى خورد.
در كتب روايى نيز چنان كه در بخش نخست آورديم ، آداب نوروز، در: مصباح المتهجّد، وسائل الشيعة و بحارالأنوار، ياد شده است؛ چنان كه روايت هايى نيز كه به گونه اى ضمنى نوروز را تأييد مى كنند در: الكافى، كتاب من لايحضره الفقيه و دعائم الاسلام منقول است.
شايد همين كثرت فتواها و نقل ها سبب شده است كه صاحب «جواهر» بگويد:
غسل روز نوروز، نزد متأخران مشهور است؛ بلكه مخالفى در آن نديديم.(۶۵)
بجز اين، تلاش محدّثان و فقيهان در پاسخگويى به ديدگاه مخالفان نيز درخور درنگ است. علامه مجلسى در «بحارالأنوار»، بيشترين كوشش را در اين باره به انجام رسانده و شبهه هاى مخالفان را پاسخ گفته است؛ وى در قسمتى از نوشتار مفصلش در نقد روايت ابن شهرآشوب (در مذمت نوروز)، مى نويسد:
اين حديث، با روايت هايى كه معلّى بن خنيس آورده مغايرت دارد و بر جايگاه نداشتن نوروز در شريعتْ دلالت دارد؛ ليك روايت هاى معلّى از نظر سند، قوى تر و نزد اصحاب ،مشهورتر ند.
از سوى ديگر مى توان گفت كه اين، حديث تقيه است؛ چرا كه در روايات «مناقب»، مطالبى ذكر شده كه زمينه تقيه دارد.(۶۶)
پس از وى نيز عالمان ديگرى به پاسخگويى اجمالى يا تفصيلى گام برداشتهاند.
شيخ انصارى در نقد روايت «مناقب» مى گويد:
روايت «مناقب» نمى تواند با احاديث معلّى معارضه كند؛ زيرا روايت معلّى نزد اصحاب، از شهرت بيشترى برخوردار است و احتمال تقيّه در روايت «مناقب» وجود دارد.(۶۷)
همچنين صاحب «جواهر» در دفاع از روايت هاى معلّى و نقد حديث «مناقب» مى نويسد:
روايت معلّى جاى مناقشه در سند و دلالت ندارد؛ چنان كه حديث «مناقب» نمى تواند با آن معارضه كند؛ چرا كه با سستى اى كه در آن مشهود است، احتمال تقيه نيز در آن مى رود.(۶۸)
گفتنى است حمل روايت «مناقب» بر تقيه بعيد نيست؛ چرا كه اهل سنّت، روزه نوروز را مكروه مى دانند.(۶۹)و بدين جهت، در تعارض روايت هاى معلّى و «مناقب»،
جانب روايات معلّى رجحان مى يابد.
بجز اينها، رساله ها و كتبى نيز در تأييد فضيلت نوروز و روايات معلّى تدوين شده، كه برخى به چاپ رسيده و برخى ديگر، خطى باقى مانده>اند.(۷۰) 
سه:نتیجه نهائی
چنان كه پيش از اين ياد �
پى نوشتها
 ۱- سوره توبه، آيه 5.
۲-سوره مائده، آيه 2.
 ۳- كنزالعمّال، ج15، ص78.
 ۴-نهج البلاغة، تحقيق: صبحى صالح، ص431.
 ۵- وسائل الشيعة، ج19، ص142.
 ۶- دائرة المعارف الاسلامية، ج8، ص165.
 ۷- تاريخ سياسى اسلام، ج1، ص72.
 ۸- بحارالأنوار، ج70، ص251.
 ۹- جواهر الكلام، ج16، ص59.
 ۱۰- نظرية العرف، ص96.
 ۱۱- شرح اللمعة، ج1، ص308. ۱۲- تحريرالوسيلة، ج1، ص496.
۱۳- بحارالأنوار، ج9، ص98.
۱۴- فروغ ابديت، ج1، ص33.
۱۵-بحارالأنوار، ج43، ص234.
۱۶- الكافى، ج5، ص141؛ كتاب من لايحضره الفقيه، ج3، ص300؛ تهذيب الأحكام، ج6، ص378؛ وسائل الشيعة، ج12، ص215.
۱۷-كتاب من لا يحضره الفقيه، ج3، ص300؛ وسائل الشيعة، ج12، ص213.
۱۸- كتاب من لا يحضره الفقيه، ج3، ص300؛ وسائل الشيعة، ج12، ص213.
۱۹- دعائم الاسلام، ج2، ص326 .
۲۰-مصباح المتهجّد، ص591؛ وسائل الشيعة، ج12، ص428 و ج5، ص288 و ج7، ص346.
 ۲۱-المهذّب البارع، ج1، ص194-195.
۲۲- بحارالأنوار، ج56، ص91.
۲۳- المهذّب البارع، ج2، ص195-196.
 ۲۴- مستدرك الوسائل، ج1،ص471؛ (چاپ سنگى) ج6، ص354 (چاپ آل البيت).
۲۵- التاريخ الكبير ،البخارى، ج1، ص414.
۲۶- الآثار الباقية، بغداد: مكتبة المثنّى، ص230 .
۲۷- القاموس، ج2، ص279 (داراحياء التراث العربى).
۲۸- آثار الباقيه، ترجمه: اكبر داناسرشت، تهران: اميركبير، 1363، ص325.
۲۹- مستدرك الوسائل، ج6، ص152 (چاپ آل البيت).
۳۰-  المناقب، ج4، ص319، ج3، ص433؛ بحارالأنوار، ج48، ص108-109 و ج95، ص419.
۳۱- التاريخ الكبير، ج4، ص201.
۳۲- بلوغ الارب، ج1، ص364.
۳۳- نامه مفيد، ش9، ص215.
۳۴-همان، ص218.
۳۵-همان جا.
۳۶-بحارالأنوار، ج56، ص100(پاورقى).
۳۷- همان جا.
۳۸- نور علم، ش20، ص115.
 ۳۹- نامه مفيد، ش9، ص206.
۴۰-همان، ص210.
۴۱- مصباح المتهجد، ص591.
۴۲- السرائر، ج1، ص315.
 ۴۳- الجامع للشرائع، ص33.
۴۴- القواعد و الفوائد، ج1، ص3.
۴۵- الدروس، ص2.
۴۶- البيان، ص4.
۴۷- الذكرى، ص23.
۴۸- اللمعة، ص34.
۴۹- المهذّب البارع، ج1، ص194-195.
۵۰- جامع المقاصد، ج1، ص75.
۵۱- شرح اللمعة، ج1، ص316.
۵۲- مسالك الأفهام، ج1، ص171.
۵۳- مجمع الفائدة والبرهان، ج2، ص73.
۵۴- جامع عباسى، ص11 و 78.
 ۵۵- الحبل المتين، ص80.
 ۵۶- كشف اللثام، ج1، ص11.
 ۵۷- الحدائق الناضرة، ج4، ص212.
 ۵۸- كشف الغطاء، ص324.
 ۵۹- مستند الشيعة، ج1، ص208.
 ۶۰- جواهر الكلام، ج5، ص40.
 ۶۱-كتاب الطهارة، ص328.
 ۶۲- العروة الوثقى، ج1، ص461 و ج22، 242.
 ۶۳- جواهر الكلام، ج5، ص40.
 ۶۴- جامع المدارك، ج3، ص182.
 ۶۵- المستند، ج17، ص299.
 ۶۶- بحارالأنوار، ج56، ص100.
 ۶۷-كتاب الطهارة، ص328.
 ۶۸- جواهر الكلام، ج5، ص40.
 ۶۹-بدائع الصنائع، ج2، ص79؛ المغنى، ج3، ص99.
 ۷۰- چاپ شده ها مانند: رساله نوروزيه، سيد هاشم نجفى يزدى، 1371قمرى. براى نسخه هاى خطى بنگريد به: الذريعة الى تصانيف الشيعة، ج24، ص379-384؛ نامه مفيد، ش9، ص213-215، مقاله« نوروز در فرهنگ شيعه».
 ۷۱- نور علم، ش8، ص108.
۷۲- الفهرست، شيخ طوسى، ص193.
 ۷۳- زاد المعاد، ص482.
 ۷۴-گاهشمارى هجرى قمرى و ميلادى، دكتر رضا عبداللهى، ص25-26.
۷۵- رجال النجاشى، ص428.
 ۷۶- الفهرست، ابن النديم، ص190.
۷۷- بنگريد: الذريعة، ج24، ص379-348؛ نامه مفيد، ش9، ص213-215، مقاله (نوروز در فرهنگ شيعه).
 ۷۸- تاريخ الطبرى، ج9، ص218 و ج10، ص39 و ج11، ص203.
۷۹- تاريخ اليعقوبى، ج2، ص306 و 313؛ عيون أخبار الرضا(ع)، ص550.
۸۰- نامه مفيد، ش9، ص208-207.
۸۱-نوروزگان، ص167-197؛ نامه مفيد، ش9، ص207-206؛ نور علم، ش20، ص104، 106، 107.
 ۸۲- الآثار الباقية، ص230، آثار الباقيه، ص357.
 ۸۳- صحيفه نور، ج21، ص15.
 ۸۴- تعليم و تربيت در اسلام، ص46 .
۸۵- آيين ها و جشن هاى كهن در ايران امروز، محمود روح الامينى، تهران: آگاه، ص38-36.
 ۸۶- جهت آگاهى بيشتر، بنگريد به: بحارالأنوار، ج59، ص91-143؛ زادالمعاد، ص485-842؛ المهذّب البارع، ج1؛ بلوغ الارب، ج1، ص348-357؛ الخطط المقريزية، ج1، ص369-367؛ الآثار الباقية، ص212-33؛ رساله نوروزيه، سيد هاشم نجفى يزدى ( يزد: پاينده)؛ نوروز در تاريخ و دين، سيد عبدالرضا شهرستانى (نجف: مطبعة الآداب)؛ النوروزه أثره فى الادب العربى، فؤاد عبدالمعطى الصياد (جامعة بيروت، 1972م)؛ نوروز، تاريخچه و مرجع شناسى، پرويز اذكايى (وزارت فرهنگ و هنر، 1353)؛ النوروز فى مصادر الفقه والحديث، مركز المعجم الفقهى (قم)؛ نوروزگان، مرتضى هنرى (سازمان ميراث فرهنگى، 1377)؛ «نوروز در فرهنگ شيعه»، رسول جعفريان (نامه مفيد، ش9، ص201220)؛ «نوروز در تاريخ و اسلام»، سيد جواد مدرسى (نور علم، ش20، ص115-103)؛ (عيد نوروز و صبغه هاى اسلامى آن)، ابراهيم شكورزاده (مجله دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه مشهد، سال 15، ش1و2، ص258 242)؛ «نوروز ايرانى در تقويم اسلامى»، ابوالفضل نبئى (مجله دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه مشهد، سال 15، ش4، ص738 703).

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
سلام امیدوارم اهل شعر و شاعری باشید . ممنون می شم اگه شعری گفتید یا جایی دیدید برسونید به من تا تو وبلاگ به اسم شما نشون داده بشه . در ضمن بهترین مطالب وبلاگ رو در قسمت صفحات جداگانه هم قرار می دهم . نظر یادتون نره . یا علی مدد
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • لینک دوستان
    نظرسنجی
    چقدر شعر دوست دارید؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 238
  • کل نظرات : 238
  • افراد آنلاین : 4
  • تعداد اعضا : 18
  • آی پی امروز : 44
  • آی پی دیروز : 28
  • بازدید امروز : 76
  • باردید دیروز : 48
  • گوگل امروز : 5
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 354
  • بازدید ماه : 1,194
  • بازدید سال : 30,324
  • بازدید کلی : 967,200
  • کدهای اختصاصی