دويدم و دويدم ، سر کوچه رسيدم
بند دلم پاره شد ، از اون چيزي که ديدم
بابا ميون کوچه، افتاده بود رو زمين
مامان هوار ميزد ، شوهرمو بگيرين
مامان با شيون و داد ، ميزد توي صورتش
قسم ميداد بابا رو ، به فاطمه به جدش
تو رو خدا مرتضي ، زشته ميون کوچه
بچه داره ميبينه ، تو رو به جون بچه
بابا رو دوره کردن ، بچههاي محله
بابا يهو دويدو ، زد تو ديوار با کله
هي تند و تند سرشو ، بابا ميزد به ديوار
قسم ميداد حاجيو ، حاجي گوشيو بردار
نعرههاي بابا جون ، يه هو پيچيد تو گوشم
الو الو کربلا - جواب بده به گوشم
مامان دويدو از پشت ، گرفت سر بابا رو
بابا با گريه ميگفت ، کشتند بچههارو
بعد مامانو هولش داد ، گفت که: مواظب باشيد
خودش خوابيد رو زمين، خمپاره زد بخوابيد
الو الو کربلا
کمک ميخوام حاجي جون ، بچهها قيچي شدن
تو سينه و سرش زد ، هي سرشو تکون داد
رو به تماشاچيا ، چشماشو بست و جون داد
بعضي تماشا کردن ، بعضي فقط خنديدن
اونايي که از بابا ، فقط امروزو ديدن
جلو بابا دويدم ، بالا سرش رسيدم
از درد غربتِ اون ، هي به خودم پيچيدم
درد غربت بابا ، نشونههاي درده
درد غربت بابا ، غنيمت از نبرده
شرافت و خون و دل ، نشونههاي مرده
اي اونايي که هنوز ، داريد بهش ميخنديد
براي خندههاتون ، دردشو ميپسنديد
امروزشو نبينيد ، بابام يه قهرمونه
يه روز به هم ميرسيم ، بازي داره زمونه
موج بابا کليده ، قفل دره بهشته
يه روز پشيمون ميشيد ، که ديگه خيلي ديره
گريههاي مادرم ، يقتونو ميگيره
بیایید برای شفای جانبازانمان دعا کنیم...