loading...
دلداده
علی بازدید : 1893 جمعه 03 آذر 1391 نظرات (0)

پاشیده ای از هم چه کنم پا شدنت را ؟
بگذاشته ام لای عبایم بدنت را

آنقدر که در کام تو اسرار عطش بود
با خاتم خود مُهر نمودم دهنت را

محشر شود آن روز که در وادی محشر ؛
بر باد دهی یوسف من پیرهنت را !

با بال ملائک زره ات بافته بودم
ترسم که بدزدند نخی از کفنت را

تو « مهدی » یاران منی ؛ خیز ز جایت
هی چشم به راهم پسرم آمدنت را !

این شعر رو فاطمه(یاس) برامون فرستاده

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
سلام امیدوارم اهل شعر و شاعری باشید . ممنون می شم اگه شعری گفتید یا جایی دیدید برسونید به من تا تو وبلاگ به اسم شما نشون داده بشه . در ضمن بهترین مطالب وبلاگ رو در قسمت صفحات جداگانه هم قرار می دهم . نظر یادتون نره . یا علی مدد
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • لینک دوستان
    نظرسنجی
    چقدر شعر دوست دارید؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 238
  • کل نظرات : 238
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 18
  • آی پی امروز : 94
  • آی پی دیروز : 28
  • بازدید امروز : 183
  • باردید دیروز : 34
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 4
  • بازدید هفته : 217
  • بازدید ماه : 340
  • بازدید سال : 6,829
  • بازدید کلی : 981,767
  • کدهای اختصاصی