loading...
دلداده
علی بازدید : 1178 سه شنبه 07 شهریور 1391 نظرات (1)

گرچه می تابد بر او خورشید سوزان حجاز 

از پر و بال ملائک سایبان دارد بقیع 

میتوان گفت ازگلاب گریه اهل نظر

بى نهایت چشمه اشک روان دارد بقیع 

شب که تنها میشود با خلوت روحانى ‏اش 

اى مدینه انتظار میهمان دارد بقیع 

شب که تاریک است و در بر روى مردم بسته ‏است

زائرى چون مهدى صاحب زمان (عج) دارد بقیع

علی بازدید : 1476 سه شنبه 07 شهریور 1391 نظرات (0)

ازدرد وغم گشته خزان فصل ربیعم

چون داغدار غربت وغم بقیعم

صحن وسرای چهار امامم اینچنینه

یارب خجالت میکشم گویم که شیعم

رفته چرا ازبین ما حیا وغیرت

تاکی تماشا وسکوت واشک حسرت

رفته کجا شجاعت وغیرت شیعه

ببین چه شد نتیجهء فتنهء وحدت!!

بقیع که ناموس تمام شیعیان است

دربین ماغریب ترین جای جهان است

هرکه تماشا کندش زار بگرید

بقیع زیارتگه صاحب الزمان(عج) است

مدینةالنبی(ص) بود شهر پیمبر

خورده سند این شهر از بهر پیمبر

اولاد پیغمبر ولی آنجا غریبند

به مردمانش غضب و قهر پیمبر

به روی سینهء همه چنین نوشته

بقیع برای شیعیان مثل بهشته

وابستگی ما به آن اگرعجیب است

حق گل ما به تربت بقیع سرشته

علی بازدید : 959 یکشنبه 05 شهریور 1391 نظرات (0)
می رسد از مدینه بوی غم * فاطمه باز دیده گریان شد
چونکه قبـــر چهار فرزندش * در حریم بقیــــع ویران شد
آتش کینه شعله ها دارد * از دل سر سپرده های یهود
لعنت حق به هر چه وهابی * لعنت فاطمه به آل سعود
قصــد دارند ریشه را بزنند * صحبت از قبــرها بهانه بُوَد
ریشــه و بغض و کینه اینان * آتــش و دود و تازیانـه بُوَد
لعنت حق بر آن کسانی که * اولین شعــله را به پا کردند
حق پیغمبــــــر معظـــم را * با لگـــد پشت در ادا کردند
در مدینه ز بعد پیغمبـــر * ناله های بلنـــد ممنوع است
در مرام پلیـــد این مردم * زن زدن از امور مشروع است
گریه کردند آسمانی ها * با نوای حزینـــــهٔ زهـــرا (س)
به گمانم که باز تازه شده * داغ مسمار و سیـــنهٔ زهـرا (س)
بعد از آنکه زدند مــــادر ما را * کینه های قدیم سر وا کرد
کاش روزیِ هیچکس نشود * ضربِ سنگین سیلیِ نامرد
کاش مهدی بیاید و با او * ریشه فتنه را براندازیم
عاقبت بهرِ مادر سادات * گنبد و بارگاه می سازیم
با نیابت ز قبر مادرمان * سوی ام البنین سلام کنیم
دست بر سینه در مقابل او * مثل عباس احترام کنیمش
علی بازدید : 1139 چهارشنبه 11 مرداد 1391 نظرات (0)

 

بسم الله نور
زمان فراهم مستی و باده نوشی شد
زمان آمدن مرد می فروشی شد
برای شیعه،فقط وقت رستگاری بود
میان خانه مولا هوا بهاری بود
در ازدهام ملائک میان کوچه تان
نزول میشود آیات سوره باران
اذان امدنت راشنیدم انگاری
زصوت ولحن غزل وار جبرئیل آری
تو آمدی و در این خانه شور معنی شد
ورق ورق همه آیات نور معنی شد
تو استناد جداگانه مباهله ای
وبهترین خدادر همین مغازله ای
که جود و فضل و کرا ماتتان مثل شده است
واز سخای شما مثنوی غزل شده است
به حرم جاه تو یا ذو الجلال والاکرام
عروض و قافیه و واژه لم یزل شده است
همین که آمدی از این حضور لاهوتیت
به کام مادرتان زندگی عسل شده است
ولحظه ای که نشستی بروی دست علی
تمام آینه ها محو این عمل شده است
قیامتی شد و عالم فقط تماشا کرد
که چشم تو به دل مرتضی چه غوغا کرد
تو را گرفت و کمی عاشقانه ها فرمود
و در سیاهی چشم تو عقده ها وا کرد
کمی برای تو از آخر قضیه سرود
واز دو چشم تو غربت نوشت و معنا کرد
کنار چشم تو یک گوشه ای در آن کوچه
نشست روضه گرفتید و یاد زهرا کرد
علی بازدید : 1181 جمعه 25 فروردین 1391 نظرات (0)

نشسته بود کنار دری ترک خورده 
دری زدوده آتش تمام لک خورده
مرور خاطره ها را برای خود میکرد
به زخم قلب غریبه کمی نمک خورده 
نگاه خیره اوباگلایه از این که
چرا به قامت این در،چرا کتک خورده
همیشه پیش دو چشمش به حال تصویر است 
حرارتی که به بالین شاپرک خورده 
و راز مادر و کودک،دوشنبه بعد از ظهر
و رد ضربۀ یک پنجه روی فک خورده
 و پیش بینی این ضربه را نمیکرده 
به وصف حادثه از ضاربش کلک خورده
 تمام حادثه ها را مرور باید کرد
بشین به پای همین در، در ترک خورده 

علی بازدید : 4488 یکشنبه 28 اسفند 1390 نظرات (2)

گفتمش نقـاش را نقشـی بکش از زنــدگی

با قلــم نقش حبـابـی بر لب دریــا کشیـد

***

گفتمش چون می کشی تصویر مردان خدا

تک درختـی در بیابــان یکه و تنهـا کشیـد

***

گفتمش نامردمـان این زمـان را نقش کن

عکس یک خنجر زپشت سر پی مولا کشیـد

***

گفتمش راهی بکش کان ره رساند مقصدم

راه عشـق و عاشقی و مستی و نجـوا کشیـد

***

گفتمش تصویری از لیلی و مجنون را بکش

عکس حیـدر در کنار حضرت زهـرا کشیـد

***

گفتمش بر روی کاغذ عشق را تصویر کن

در بیـابـــان بلا تصویــری از سقــا کشیـد

***

گفتمش از غربت و مظلومی و محنت بکش

فکـر کرد و چار قبــر خاکی از طـه کشیـد

***

گفتمش سختی و درد و آه گشتـه حاصلم

گریـه کرد آهی کشید و زینب کبری کشیـد

***

گفتمش درد دلم را با که گویم ای رفیـق

عکس مهدی را کشید و به چه بس زیبا کشید

***

گفتمش ترسیم کن تصویری از روی حسین

گفت این یک را ببایـد خالــق یکتـا کشیـد

علی بازدید : 1095 سه شنبه 27 دی 1390 نظرات (0)

 دلم امشب به مجلس روضه

خسته و بی قرار می آید

یك كبوتر شده و از سمتِ

حرمی پر غبار می آید

*

  گرد غربت نشسته بر روی

پر و بال كبوترانهٔ دل

می چكد لاله لاله اشكِ درد

امشب از خلوت شبانهٔ دل

ادامه شعر در ادامه مطلب

 

تعداد صفحات : 3

درباره ما
Profile Pic
سلام امیدوارم اهل شعر و شاعری باشید . ممنون می شم اگه شعری گفتید یا جایی دیدید برسونید به من تا تو وبلاگ به اسم شما نشون داده بشه . در ضمن بهترین مطالب وبلاگ رو در قسمت صفحات جداگانه هم قرار می دهم . نظر یادتون نره . یا علی مدد
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • لینک دوستان
    نظرسنجی
    چقدر شعر دوست دارید؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 238
  • کل نظرات : 238
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 18
  • آی پی امروز : 84
  • آی پی دیروز : 28
  • بازدید امروز : 163
  • باردید دیروز : 34
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 4
  • بازدید هفته : 197
  • بازدید ماه : 320
  • بازدید سال : 6,809
  • بازدید کلی : 981,747
  • کدهای اختصاصی